"اعتراف" می کنم؛ یکی از روشنفکرانه ترین سرگرمی های دوران بچگیم,
نصف کردن ویفر از مرز کرم دارش بود...
ادامه اس ام اس ها در ادامه مطلب
"اعتراف" می کنم؛ یکی از روشنفکرانه ترین سرگرمی های دوران بچگیم,
نصف کردن ویفر از مرز کرم دارش بود...
ادامه اس ام اس ها در ادامه مطلب
اعتراف میکنم بیست سالمه...
ولی هنوز نمیتونم بروجن و بروجرد و بجنورد و بیرجند رو از همدیگه تتشخیص بدم...
عایا شما هم اینطوری هستید یا فقط من اینطوریم؟!!!
ادامه اس ام اس ها در ادامه مطلب
اعتراف میکنم یه بار اتو کشیدن موهام یه ساعت طول کشید
بعد از کلی ذوق و شوق دیدم اتو مو خاموش بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ادامه اس ام اس ها در ادامه مطلب
اعتراف میکنم :تودوران دبیرستان توهردرسی که میدونستم نمره کم میارم،
می ایستادم تاآخرین دقایق وبعدبرگه رو قایمکی بر میداشتم وبه معلم نمیدادم!
و وقتی معلم نمره هارومی اورد
ادعا میکردم که آدم بی نظمیه و برگمو گم کرده خدایش ۲۵بار انجام دادم گیرنیفتادم
ادامه اس ام اس ها در ادامه مطلب
اعتراف میکنم وقتی بچه بودم هواشناسی که میگفت احتمال وقوع سیل فکر میکردم ۲ یا ۳ متر آب جمع میشه بعد من میتونم برم تو کوچه شنا، طبیعتا این اتفاق نمی افتد و عمع ی آقای هواشناس جورشو میکشید.
نخند بچه بودم
ادامه اس ام اس ها در ادامه مطلب
نصفه شبی یارو زنگ زده میگه شما؟؟؟ هیچی دیگه منم کلی عذرخواهی کردم
گفتم ببخشید گوشیمو اشتباه برداشتم...
ادامه اس ام اس ها در ادامه مطب
ﻋﺎﻗﺎ ﺷﻤﺎﻡ ﻣﺚ ﻣﻦ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺍﺭﻳﻦ ﺗﻮ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﻣﻴﺪﻳﻦ، ﺍﻧﻮﺍﻉ و ﺍﻗﺴﺎﻡ ﺁﻫﻨگ ﻫﺎﯼ ﺍﻳﺮﺍﻧﯽ و ﺧﺎﺭﺟﯽ و... ﻳﺎﺩﺗﻮﻥ ﻣﻴﺎﺩ ﺍﻼ ﺟﻮﺍﺏ ﺍﻭﻥ ﺳﻮﺍﻝ...؟ ﻳﺎ ﻓﻘﻂ ﻣﻦ ﺍﻳﻨﺠﻮﺭﻳم؟؟؟؟
ادامه اس ام اس ها در ادامه مطلب
ﺑﭽﻪ ﻫﺎ
ﺑﺎﯾﺪ ﯾﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﻓﯽ ﮐﻨﻢ ﻓﻘﻂ ﺗﻮﺭﻭﺧﺪﺍ ﻣﻨﻮ ﺑﺒﺨﺸﯿد
ﯾﺎﺩﺗﻮﻧﻪ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺎﺑﺎﻫﺎﺗﻮﻥ ﻣﯿﺰﺩﻥ ﺗﻮ ﺳﺮﺗﻮﻥ ﻣﯿﮕﻔﺘﻦ
ﺍﺯﺑﭽﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮ...؟
ﻣﻦ ﻫﻤﻮﻥ ﺑﭽﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻫﺴﺘﻢ!!!!
ادامه اس ام اس ها در ادامه مطلب
اعتراف می کنم که: تو اسباب کشی همسایه مون من نشسته بودم پشت وانت یه طرفم گلدونشون بود یه طرف هم تلویزیون. ماشین که رفت تو چاله من گلدونه رو محکم گرفتم و تلویزیونه پخش شد کف آسفالت!
.....
اعتراف می کنم که: بچه که بودم خیلی وراج بودم. برای همین تا از مدرسه می اومدم همه خودشون رو به خواب می زدن.
اعتراف می کنم که: بچه که بودم هدیه روز مادر به مامانم شناسنامش رو دادم. با این توضیح که توی تموم برگه هاش نقاشی کشیده بودم که خوشحال شه!
....
اعتراف می کنم که: ۲ ماه به همه گفتم خطم سوخته. خواهرم نگاه کرد دید سیم کارت رو برعکس انداختم تو گوشی.
ادامه متنها در ادامه مطلب
اعتراف میکنم وقتی بچه بودم رفتم به اطلاعات مجتمع خریده الکی اسم خودمو گفتم پیج کنه بعد با صدای دلنشینش اسمم تو مجتع پخش شد از خوشحالی قند تو دلم آب شده بود انگار بهم تی تاب داده بودن
.....
اعتراف میکنم که بچه بودم دوست داشتم دندون پزشک بشم، یه بار تو بازی بزور خواهرمو خوابوندم و دندون لقشو با نخ کندم
اعتراف میکنم بچه که بودم وقتی تلوزیون فوتبال نشون میداد گزارشگره میگفت فلانی صاحب توپ من فک میکردم توپ ماله اونه اورده بازی کنن
نخند خو بچه بودم
.....
ادامه متنها در ادامه مطلب
اعتراف می کنم یکی از سوالات دوران کودکی من این بود که تو جاده چرا ما هر چی از ماشین ها سبقت می گیریم، اول نمی شیم...
................................
اعتراف میکنم :یه بار تو دانشگاه رفتم سمت دانشکده کشاورزی! دیدم پشت دانشگاه یه مزرعه کوچیک گوجه فرنگیه...! تا شروع کردم به خوردن یه دختره داد زد :پروژه پایان ترممو نخور کصافط!!!
ادامه متنها در ادامه مطلب